Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1897 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
out act
U
بهتر انجام دادن از
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
start the ball rolling
<idiom>
U
شروع انجام کار
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
self-
U
سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off
U
شروع کردن شروع شدن
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
initiation
U
شروع کار شروع
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
the more better the best
U
بهتر
better
U
بهتر
so much the better for me
U
بهتر من
better than
U
بهتر از
so much the better
U
چه بهتر
all the better
U
چه بهتر
modifies
U
بهتر کردن
ameliorated
U
بهتر کردن
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
modifying
U
بهتر کردن
amelioration
U
بهتر شدن
to change to the better
U
بهتر شدن
cote
U
بهتر بودن از
preferably
U
بطور بهتر
modify
U
بهتر کردن
ameliorates
U
بهتر کردن
the best of all
U
از همه بهتر
meliorate
U
بهتر شدن
above rubies
U
بهتر از یاقوت
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
ameliorator
U
بهتر کننده
meliorative
U
بهتر شونده
ameliorating
U
بهتر کردن
ameliorate
U
بهتر کردن
So much the better.
U
دیگه بهتر
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
ameliorative
U
بهتر شونده
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
he works better
U
او بهتر کار میکند
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
outplay
U
بازی بهتر از حریف
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
modification
U
بهتر کردن مدل
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
go-getter
<idiom>
U
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lagged
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
Half a loaf is better than no bread .
<proverb>
U
نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
workgroup
U
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs
U
مال ما بهتر از مال انها بود
Redo it. Do it over again.
U
از سر شروع کن
beginnings
U
شروع
openings
U
شروع
opening
U
شروع
open fire
U
شروع
get-go
<idiom>
U
شروع
right of begin
U
حق شروع
beginning
U
شروع
inception
U
شروع
onset
U
شروع
kick-off
<idiom>
U
شروع
inchoation
U
شروع
kick off
U
شروع
incipience or ency
U
شروع
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
terminus a que
U
نقطه شروع
trig
U
خط شروع مسابقه
touch off
<idiom>
U
شروع کاری
take up
<idiom>
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع یک سرگرمی
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
come to
<idiom>
U
شروع کاری
start in
<idiom>
U
شروع کار
shove off
<idiom>
U
شروع ،ترک
set in
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
set out
U
شروع بکارکردن
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
start bit
U
بیت شروع
start element
U
عنصر شروع
start key
کلید شروع
start of heading
U
شروع عنوان
streek
U
شروع کردن
starting platform
U
سکوی شروع
start of taxt
U
شروع متن
starting gate
U
دروازه شروع
starting block
U
سکوی شروع
to strike into
U
شروع کردن
starters
U
شروع کننده
splash line
U
خط شروع غواصی
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
zeros
U
محل شروع
zeroes
U
محل شروع
warm start
U
شروع گرم
zero
U
محل شروع
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
tee off
U
شروع کردن
start signal
U
علامت شروع
embarked
U
شروع کردن
commences
U
شروع کردن
began
U
شروع کرده
commencing
U
شروع کردن
firing line
U
خط شروع تیراندازی
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
incentive
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1
In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1
confinement factor
2
actus reus
1
The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1
روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com